یک‌برداشت

"یک‌برداشت" حاوی برداشت من از موضوعات مختلف است.

یک‌برداشت

"یک‌برداشت" حاوی برداشت من از موضوعات مختلف است.

اینجا از کتابی که خوانده‌ام می‌نویسم، از فیلمی که دیده‌ام، از یک بازی یا یک موسیقی. ممکن است درباره‌ی یک اتفاق اجتماعی بنویسم یا از یک مشاهده‌ی ساده. اینجا شبیه به یک دفتر مشق برای من خواهد بود که در آن تمرین نوشتن می‌کنم.

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد» ثبت شده است

۲۹
شهریور

اگر من الآن بگویم که مجموعه‌ی بنی‌آدم محمود دولت‌آبادی بزرگ مجموعه‌ی بسیار بدی است و نخواندنش بسیار بهتر از خواندنش است،همه‌ی شما موضع می‌گیرید که مگر خود تو کی هستی که چنین نظری می‌دهی ؟ یا اصلا خود تو چه چیز مهم و خوبی نوشته‌ای که اینطور راجع به محمود دولت‌آبادی حرف می‌زنی؟ اما باور کنید برای تشخیص اینکه بعضی چیز‌ها اصلا خوب نیستند و بعضی چیزها خیلی خوبند،نه نیازی هست که آدم مهمی باشید و نه نیازی هست که کار مهمی کرده باشید.مجموعه‌ی بنی‌آدم محمود دولت‌آبادی بسیار بد و عقب تر از خود اوست.بنی‌آدم برای دولت‌آبادی یک عقبگرد فاحش محسوب می‌شود و از آن دسته کارهایی است که بعد از اتمامش از خودتان می‌پرسید چرا اصلا باید چنین چیزی نوشت و چرا اصلا باید چنین چیزی را خواند ؟ نوشته‌ی پشت جلد کتاب،به عقیده‌ی من  یک فرار رو به جلوی واضح محسوب می شود تا اگر فردا روزی از این بزرگوار پرسیدند که این چیست و چرا این طور است بگوید من که گفتم نوشتن داستان کوتاه کار من نیست و کار کافکا است.نمی‌دانم در اطراف این مرد عزیز نبود کسی که بگوید بزرگوار ! اگر داستان کوتاه کار شما نیست،خب ننویس.بگذار برای اهلش.داستانی که نه تعلیق دارد،نه کاراکتر و شخصیت‌پردازی دارد،نه احساسی را در من بر‌می‌انگیزد و نه حتی گاهی منطق درست و درمان،به چه کار می آید ؟ آیا اصلا چنین چیزی اسمش داستان است؟چیزهایی که درون این کتاب قرار دارند در بهترین حالت به درد نوشتن در وبلاگ می‌خورند.اگر نام محمود دولت‌آبادی روی این کتاب نبود،نه کسی آن را می‌خرید،نه کسی آن را می‌خواند و نه حتی هیچ نشری آن را چاپ می‌کرد؛چه برسد به اینکه بخواهد به چاپ چندم هم برسد.آن هم با تیراژی بسیار بالاتر از نرمال تیراژ این روزهای صنعت نشر ما.

بنی‌آدم را نخرید و نخوانید و یقین داشته‌باشید که با نخواندنش چیزی را از دست نمی‌دهید.محمود دولت‌آبادی آن‌قدر نویسنده‌ی بزرگی هست که چنین چیزی خدشه‌ای به اعتبارش وارد نکند اما ای کاش هرگز بنی‌آدم را ننوشته بود.

۱۸
شهریور

حدودا دو ساعت پیش بازی inside را تمام کردم.در مجموع حدود چهار ساعت طول کشید.چهار ساعتی که نمونه اش را هرگز در هیچ چیز دیگری ندیده بودم.می خواستم کمی درباره ی ویژگی ها و ساختار بازی بنویسم اما با جست و جو در اینترنت دیدم که این کار را تقریبا تمام سایت هایی که در زمینه ی بازی و تکنولوژی فعالیت می کنند انجام داده اند.بنابراین دلیلی ندیدم که حرف های گفته شده را تکرار کنم.فقط به طور خلاصه بگویم کهinside  یک بازی معمایی دو بعدی (به قول برخی دو و نیم بعدی) است و مکانیزم ساده ای دارد.حرکت رو به جلو،عقب،پریدن و جا به جا کردن اجسام تنها اموری هستند که شما قادر به انجام آن ها هستید.این مطلب را هم نوشتم تا به اندک مخاطبان وبلاگم توصیه ی موکد کنم که این بازی را تجربه کنند.

۱۲
مرداد

قاعده ی شخصی من در مواجهه با آثار دوستان و نزدیکانم (خواه یک موسیقی ساده باشد خواه یک نوشته ی طولانی) به جای آفرین گفتن های پیاپی و کف زدن های بیجا،نقد جدی (در حد توان و سوادم) بوده و هست.بسته به شخص،اثر،شرایط و موقعیت،ممکن است عبارات را تغییر دهم و لحن را کنترل کنم اما قاعده تغییری نمی کند.بارها پیش آمده که دیگران به همین دلیل از دست من ناراحت شده باشند اما قاعده ام را حداقل تا به امروز حفظ کرده ام.یقین دارم که اگر تعدادی از اطرافیانم به خود و کار خود جدی نگاه کنند،آثار فوق العاده ای خلق خواهند کرد و بعد از خلق این آثار،به اندازه ی کافی تشویق و تمجید روانه ی آن ها خواهد شد.به همین دلیل است که ترجیح می دهم تشویق ها را به دیگران واگذار کنم و حرف دیگری بزنم.من در سایه می ایستم،حرف من،نقد من و اعتراض من دیده نمی شود اما برایم اهمیتی ندارد.همه ی این ها به لذت موفقیت دیگری می ارزد.اشتباه نکنید.من متواضع نیستم.این اتفاقا از یک شوق و طمع درونی برای درک چیزهای بهتر می آید.بنابراین بخشی از من هم با این عمل کامل خواهد شد.من در سایه می ایستم.حرف من،نقد من و اعتراض من دیده نمی شود.هیچ کدام این ها اهمیتی ندارد زمانی که اثر نهایی چیزی بهتر از نسخه ی اولیه اش باشد.

۱۲
تیر

همه ساله در صنعت بازی دنیا بازی های زیادی در زمینه های مختلف ساخته و عرضه می شوند. عناوین پر زرق و برق و بزرگی که یکی پس از دیگری تولید می شوند و سود بسیار زیادی هم نصیب سازندگان خود می کنند. در این بین اما هستند شرکت هایی که به طور مستقل فعالیت می کنند و بازی های آن ها بسیار قابل احترام تر از کمپانی های بزرگ است. بازی This War Of Mine یکی از همین عناوین است.

۰۴
تیر

کنترل تلویزیون را بردارید و از شبکه ی یک شروع به عوض کردن کانال ها کنید.از همان اول تا آخر در هر ساعتی از شبانه روز چندین شبکه را پیدا می کنید که مشغول جایزه دادن چیزی هستند.اهمیتی ندارد کدام شبکه باشد و ماهیت کلی برنامه های آن چه باشد،بالاخره چیزی برای جایزه دادن وجود دارد.

۰۲
تیر

نوشتن برای من،همیشه یک علاقه ی دست نیافتنی بوده است. چیزی که دوستش داشتم اما هیچ وقت سمتش نرفته ام. مثل خیلی چیزهای دیگر.مثل برنامه نویسی،مثل نقاشی و ... . مدتی طولانی است که بین وبلاگ ها و سایت های آموزش وردپرس گشت و گذار می کنم. می بینم،می خوانم اما هرگز سمت ساختنش نمی روم. راستش حتی تا مرحله ی ثبت دامین و خرید هاست هم رفتم اما باز برگشتم. هرگز هم نفهمیدم این وسواس بی مورد و مسخره از کجاست و برای چیست اما هر چه که هست یک مانع بزرگ بوده، از خیلی سال پیش تا امشب که اولین پست وبلاگم را می گذارم. همه می گویند تو برای انجام هر کاری زیاد دست دست می کنی. راست هم می گویند که اگر اینطور نبود،خیلی وقت پیش این وبلاگ را راه انداخته بودم.

در هر حال،امروز راهش انداختم. شاید روزی شیک تر شد و تبدیل به وردپرس شد،شاید هم به کل از بین رفت. به خیلی چیزها بستگی دارد اما الآن،در این لحظه،هیچ کدام آن ها مهم نیستند. مهم این است که بالاخره راهش انداختم و کلنجار رفتن با خودم را حداقل در این یک مورد کنار گذاشتم. این جا از کتابی که خوانده ام می نویسم،از فیلمی که دیده ام،از یک بازی یا یک موسیقی. ممکن است درباره ی یک اتفاق اجتماعی بنویسم یا از یک مشاهده ی ساده،در اتوبوس،تاکسی یا خیابان. در هر صورت این وبلاگ حاوی برداشت من از موضوعات مختلف است.این جا شبیه به یک دفتر مشق برای من خواهد بود که در آن تمرین نوشتن می کنم بنابراین هر نقدی از سوی شما بی شک کارساز است.