یک‌برداشت

"یک‌برداشت" حاوی برداشت من از موضوعات مختلف است.

یک‌برداشت

"یک‌برداشت" حاوی برداشت من از موضوعات مختلف است.

اینجا از کتابی که خوانده‌ام می‌نویسم، از فیلمی که دیده‌ام، از یک بازی یا یک موسیقی. ممکن است درباره‌ی یک اتفاق اجتماعی بنویسم یا از یک مشاهده‌ی ساده. اینجا شبیه به یک دفتر مشق برای من خواهد بود که در آن تمرین نوشتن می‌کنم.

از ماست که بر ماست

پنجشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ب.ظ

یک: حادثه‌ی پلاسکو بیشتر از هر چیز دیگری در این روزها این مسئله‌ی بدیهی را یادآوری‌مان می‌کند که نمی‌شود زیست اجتماعی داشت اما تبعاتش را نپذیرفت. نمی‌شود زیست اجتماعی داشت و اعمال را مستقل از هم دید. رفتارهای ما، چنان زنجیره‌ای به‌هم متصل‌اند و یکدیگر را باعث می‌شوند. پلاسکو نتیجه‌ی رشوه‌دادن من، رشوه‌گرفتن ناظر شهرداری و درمجموع نتیجه‌ی یک روند فاسد اجتماعی است. در حادثه‌های این‌چنینی هیچ‌کس بی‌تقصیر نیست. می‌شود گفت فلانی بیشتر مقصر است و فلانی کمتر اما درمجموع همه‌ی ما تقصیرداریم. پلاسکو نماد یک فساد اجتماعی است. ریختن آن ما را به این فکر می‌اندازد (باید به این فکر بیاندازد) که دقیقاً از کجا و کی قرار است بهبود را شروع کنیم و این فساد را پایان دهیم. با دید استعاری، ریختن پلاسکو درواقع ریختن ستون‌های یک امنیت پوشالی است؛ ریختن بنیان‌های یک جامعه‌ی فاسد. پلاسکو را باید نماد زندگی ما دانست. نمی‌شود مدام با فساد و بی‌اخلاقی زندگی کرد و از تبعاتش مصون ماند. روزی ستون‌های این آرامش خفت‌بار فرو خواهد ریخت. باید فکری کنیم.

دو: تماشاگران خوبی شده‌ایم. صحنه‌ی اعدام، تشییع‌جنازه، آتش‌سوزی و تصادف سوژه‌های خوبی برایمان شده‌اند. مطلقاً هیچ‌چیز دیگر ارضایمان نمی‌کند و مدام حادثه را با لذت بیشتری دنبال می‌کنیم.کاش می‌دانستند نمی‌شود از صبح تا شب به مردم خوراک نفرت داد و توقع داشت نفرت را ستایش نکنند. نمی‌شود تمام‌وقت فجیع‌ترین صحنه‌ها را به مردم نشان داد و از آن‌ها انتظار داشت چنان کودکان رقیق‌القلب باشند. تلویزیون و رسانه‌ی ما، محل بسط انواع بی‌اخلاقی‌ها شده است. بااین‌حال اگر چیزی جز این رفتار‌ها ببینیم باعث تعجب است. ترسم از این است که این عطش روزی به فاجعه‌ای منجر شود. روزی خودمان عمداً حادثه خلق کنیم و برای تماشایش صف ببندیم. این یک تصویر تخیلی نیست؛ اتفاقی است که با روند فعلی افتادنش محتمل‌تر از نیفتادنش است.

سه: همیشه گفته‌ام که ما جامعه‌شناس نداریم. کسی که ما را آن‌طور که هست ببیند و حدود خلقیاتمان را تعریف کند نداریم. یا اگر هم داریم آن‌ها را رانده‌ایم و با ده‌ها عنوان گوشه‌گیرشان کرده‌ایم. جامعه‌ی مریض ما را فقط دوای جامعه‌شناسان درمان خواهد کرد. سیاست‌مداران این اوضاع را بهتر نمی‌کنند، اگر بدترش نکنند. وقت آن است که کسانی بنشینند و مریضی‌هایمان را یک‌به‌یک پیدا کنند و دوایش را بنویسند. قرار است بیست سال طول بکشد؟ خب بکشد. باید به امید آن منفعت نهایی این ضرر را تحمل کرد.

چهار: بین کسی که حرف می‌زند و کسی که عمل می‌کند فاصله‌ بسیار است. بین سیاستمدار بیرون‌نشسته‌از‌گود که نوید آرامش می‌دهد تا آتش‌نشانی که آرامش را می‌سازد فاصله زیاد است. بین مسئولی که کت‌و‌شلوار شیکش را می‌پوشد و از روی صبر و خنده‌کنان به محل حادثه می‌رود و آتش‌نشانی که ساعت‌ها زیر آوار گیرکرده است تفاوت بسیار است. از دید من، خادم ملت دومی است و نه اولی. خدا این خادمان را برایمان حفظ کند و ما را از شر اولی‌ها مصون بدارد.

پنج: بارها درباره‌ی زلزله‌ی احتمالی در تهران هشدار داده‌اند. حادثه‌ی امروز نشان داد توانایی و استعداد ویژه‌ای در بحرانی‌تر کردن اوضاع داریم. زلزله‌ی تهران فقط نابودی یک شهر نیست. نابودی ساختارهای یک کشور است. اگر جان میلیون‌ها آدم برای سیاست‌مدارانمان مهم نیست، حداقل فکری به حال ساختارهای این کشور بکنند.

شش: این شعر مرحوم ملک‌الشعرای بهار را بخوانید. همین.

این دود سیه‌فام که از بام وطن خاست

از ماست که ‌بر ماست

وین شعله سوزان که برآمد ز چپ وراست

از ماست که‌ بر ماست

جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم

با کس نسگالیم

از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست

از ماست که‌ بر ماست

یک ‌تن چو موافق شد یک دشت سپاه است

با تاج وکلاهست

ملکی چو نفاق آورد او یکه و تنها

از ماست که‌ بر ماست

ما کهنه‌چناریم که از باد ننالیم

بر خاک ببالیم

لیکن چه کنیم‌، آتش ما در شکم ماست

از ماست که ‌بر ماست

اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است

زین قوم شریفست

نه جرم ز عیسی نه تعدی ز کلیساست

از ماست که ‌بر ماست

ده سال به یک مدرسه گفتیم و شنفتیم

تا روز نخفتیم

و امروز بدیدیم که آن جمله معماست

از ماست که ‌بر ماست

گوییم که بیدار شدیم‌! این چه خیالست‌؟

بیداری ما چیست‌؟

بیداری طفلی است که محتاج به ‌لالاست

از ماست که‌ بر ماست

از شیمی و جغرافی و تاریخ‌، نفوریم

از فلسفه دوریم

وز قال وان قلت‌، بهر مدرسه غوغاست

از ماست که ‌بر ماست

گویند بهار از دل و جان عاشق غربیست

یا کافر حربی است

ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداست

از ماست که ‌بر ماست

پلاسکو

نظرات  (۱)

غمناکه خیلی :((
پاسخ:
چه‌قدر سیاه و تلخه این اتفاق.خدا صبر بده به همه‌شون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی